این روزـآ همش کآر می کنم خونه مون رو به دلآیلی عوض کردیم و از حدود دو هفته پیش
اسبآب کشی هآمون شروع شد منتهآ به درجه ی اعلآی خستگی رسیدم . !
خونه ی جدید تآزه رنگ شده بود و کآبینت کآریآش و مسخره بآزیآش کلی کثیف کاری دآشت
و من چون وسوآس دآشتم سر خآک و خل ؛ مث خنگول ـآ گفتم می خوآم خودم
خوب تمیز کنم ! خلآصه هر چی تمیز می کنم هنوز تموم نشده امآ تموم می شه ! :| :|
+ 29 آبان تولد همسر مهربآنم بود امآ اینترنت قطع بود و روز قبل از تولدش مآ اسبآب کشی کردیم !
شب تولدش همه جآ به هم ریخنه و کثیف و شه بود و قیآفه ی منم شبیه جوجه تیغی از
بس خآک و خلی بودم !
خونه ی بآبآت ک می آی تآزه متوجه می شی خوآبِ خونه ی بآبآ چقده بهت می چسبه ! :)
اصلن یه چیز دیگه اس خوآبِ خوب و رآحت !
نمی شه نصف نصف بآشه ؟! نصف خونه ی شوهر بخوآبیم نصف خونه ی بآبآ ؟!
مزه ی این خونه یه چیز دیگه اس اصلن !
هوآ به شدت سرد و بآرونی !
عآشق پآییز و زمستونم عآشق هوآی سرد و بآرونی م !
خدآیآ شکرت !
به عنوآنِ فرزند اولِ خآنوآده و به عنوآن بزرگ ترین خوآهر، ایمان دارم که بزرگ ترین خوآهر
علآوه بر این که یک خوآهره، یک #مآدر هم هست مآدرِ خوآهر برآدرـآی کوچیک تر
شبیه مآمآن برآشون غصه می خوره به فکرشون هست شبیه یک مآدر
براشون تلآش می کنه و به اندآزه ی یک مآدر از خوشحآلشون خوشحآل می شه و از
نآرآحتی شون قلب و جآنش در آتیش می سوزه مثل یک مآدر دغدغه ی آینده شون رو
دآره و مآنند یک مآدر دلش برآشون می سوزه
+ برآی من که این جوریه وآقعن حس می کنم بچه هآم هستن !
مهر مآه بـآ تولد همسرِ خوآهرم در 1 مهر شروع شد و بآ تولد بـآبآم در 12 مهر
ادآمه یآفت و بآ تولد برآدرم در 29 آبآن تموم شد و از فردا حکومت آبآنی هآ
شروع می شه !
حکومتی که بآ تولد برآدر کوچیکه ی نآنآزم در 5 آبآن شروع می شه و بآ تولد
همسر مهربآن و عزیزتر از جآنم در 29 آبآن ادامه می یآبد و بآ تولد خوآهر شوهر جآن
در 30 آبآن به پآیآن می رسه !
کلن این دو مآه مآهآی پربرکتی برآی مآ و البته پر هزینه است !
چرا من هیچ وخ آدم منظم و مرتبی نمی شم ؟!
همیشه دور و ورم شلوغ و به هم ریخته و شه اس ! هیچ وقت هیچی سر جاش
نیس هیچ وقت چیزی رو راحت پیدآ نمی کنم !
این شگی این جآنب چیز جدیدی نیس بلکه کآملن مسبوق به سآبقه اس !
از بچگی همینی بودم که الـآن هستم !
ینی گرمای شمآل دقیقن الآن بآ گرمآی بوشهر برآبری می کنه !
رطوبت به قدری بآلآس کِ لبآس پهن کنی تآ سه روز هم خشک نمی شه !
جآرو رو گذآشته بودم تو حیآط پشتی چن روز بعدش رفتم برش دآرم دیدم جوآنه زده
و سبز شده !
به خودی خود شرشر عرق می ریزی . ینی دیگه کولر مولر هم جواب نمی ده !
شوهر شمآلی داشتن درسته یه سری مزآیآ دآره امآ یه عیب هم دآره و اون رطوبت بسیآر
عجیب شمآله ! :|
+ نآبود شدم از شدت گرمآ !
آقآ آقا چن روز گذشته و دیر شده امآ 17 خردآد گذشت و اون روز تولد پرنده بود !
پس از همین تولد پرنده خآنوم گل رو بهش تبریک می گیم !
روز 17 خردآد مسآفرت بودیم ینی قبلش شمآل بودیم بعدش رفتیم بوشهر
بعدش یآسوج و بعدش تهرآن و بعدش شمآل در نهآیت !
برآی همین نشد بنویسم . !
روزی کِ #تـــو برآی همیشه وآرد زندگی من شدی ! :)
جندین سآل تو رو از سرنوشتم فرآری می دآدم امآ نگو کِ #تــــو ، خودِ سرنوشتِ منی ! :)
++ خدآ چه کآرآیی می کنه !
+ هستی حآلم عآلیه ! :)
مرگ آورِ بیمآرستآن و شروعِ سرد و سنگینِ 98 و امید و اشک و التمآس !
+ خدآ مآدرم رو بهمون برگردوند !
++ چشمآی مآدرم منو خوآهد کشت چشمآش آتیشم می زد چشمایی کِ نگرانی و زخم
و درد ازشون می بآرید !
درباره این سایت